برگ پاییزی سبزی که بین زمین و آسمان وامانده

مختصر آهنگین واژگانی به شرح دل و روح در این روزگار

برگ پاییزی سبزی که بین زمین و آسمان وامانده

مختصر آهنگین واژگانی به شرح دل و روح در این روزگار

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

اینک بهار با همان لحن همیشگی

آوازخوان از کوچه ها گذر می کند

بوی گل و نسیم و درخت و شکوفه ها

اینک در این کوچه چه غوغایی می کند


بعد از تمام خستگی آن زمستان پیر

دود و غبار و غصه آن هم یک دل سیر

سرما و یخبندان آن قلبهای سرد

اینک بهار سر میرسد هرچند که دیر


هرچند بهار فصل شادی  و خوشی ست

اما این بهار  پر از دلمردگی ست

پر از مرگ و غم و گریه های سیر

پر از آرزوهای برباد رفتنی ست


باران که بود روزی رحمت پروردگار

اینک چو تیشه بزد بر ریشه های یار

ببرد و  بکند و خراب کرد همه چیز

فرقی نکرد برایش چه جوانه چه خار


باران که از پیش خدا می آمد

با دست پر و همیشه شاد می آمد

اینبار چرا نبود برایش فرقی

که بر سر که چه ها چه خواهد آمد


دیریست پریم از این ماجراو درد

از غصه های یک عاشق ظاهرانه مرد

از قصه های روزگار پر از جذر و مد

از مردمان خشن و گرم و نرم و سرد


از شاعرانه های زودگذر بدون ثمر

از نامردمی های بدون جواب و قهر

از نغمه های شاعرانه ی ملموس لوس وار

از هرچه خاطره و شادی و هنر


این خرده کلام ها نه امید و نه غم است

این ها توصیف روزگار یک ملت است

ملتی به ظاهر همیشه استوار

اینها روزگار غم آلود میهن است....


در غم سیل زدگانی که بهارشان امسال بهار نبود...




  • ر.م ساده

خیلی موقع ها ما خودمونم نمیدونیم چی از این زندگی میخواییم

درگیر یک پوچی محض .. یک زندگی روتین وار کرمک طوری پیش میریم به سوی چیزی که نمیدونیم واقعا چی هست

چیزی که دارم میگم اصلا ربطی به هدف و نا امیدی و این چیزا نداره

دارم میگم واقعا اون اصل زندگی چیه؟ اون کنه و ماهیت و جوهره ی اصلی که قرار بوده به خاطرش بیاییم و زندگی کنیم چیه؟

انسان؟ که ریشه ی کلمه اش از فراموشی و چه بسیار فراموشکاره..

یک فراموشکار چجوری میتونه اون هدف اصلی رو ببینه و درک کنه؟

یک موقعهایی میرسیم به اون جوهره میفهمیم و درکش میکنیم..ولی یک مدت بعد دوباره اون حس گمگشتگی و پوچی ناشی از فراموشی کل وجودمون رو پر میکنه.. مثل اون ماهی قرمز تو تنک که برای لحظاتی میفهمه تو تنگه و حتی حجم آبی که توشه رو هم میتونه محاسبه کنه اما چند دقیقه بعد دوباره فراموش میکنه و با نگاه جستجوگرانه و گاه پوچ گرانه میچرخه و می چرخه و می چرحه...

واقعا چی از زندگی میخواییم؟...

  • ر.م ساده